مغز آدمیزاد فقط چند صد گرم است. اما با همین چند صد گرم، کلیدهای بسیاری از رازهای زندگی گشوده شده است و میشود؛ معماهایی که حتی تصور حلشدنشان سخت است. این جسم خاکستری میتواند بزرگترین موفقیتها و تواناییها را برای رویایی با سختیها در ما ایجاد کند.
با این حال، خیلی از ما به این قدرت واقف نیستیم و از این پتانسیل فوقالعاده استفاده مطلوبی نمیکنیم.
با این همه و صرفنظر از سن، جنسیت، مذهب و اعتقادتان، اگر بخواهیم زندگی موفقتری داشته باشیم، باید از این گاو صندوق خاکستری استفاده بهتری کنیم. این توصیههای 20 گانه قرار است کمک مان کند قدر این گاوصندوق را بیش از پیش بدانیم.
1- نفس عمیق بکشید
هوای بیشتر یعنی اکسیژن بیشتر در خون و اکسیژن بیشتر در خون یعنی به کار افتادن موتور مغز. هوا به اندازه کافی در اطراف همه ما وجود دارد، کافی است بینی خود را باز کنید و ششهایتان را پر از هوا کنید. چند نفس عمیق میتواند علاوه بر روشن کردن موتور مغز به شما آرامش ببخشد و کمک کند در فضای مناسبتری فکر کنید.
2- تمرکز را یاد بگیرید
فکر نکنید قرار است کار خیلی سختی انجام بدهید. کافی است همین الان چشمهایتان را ببندید و تمام حواستان را بدهید به تنفستان. عضلههایتان را در حالت انقباض قرار دهید و بعدش کمکم با بیرون دادن هوا، این عضلهها را از همدیگر باز کنید. وقتی ذهن شما بین مسایل مختلف سرگردان است، نمیتواند درست کار کند؛ در حالی که 5 یا 10 دقیقه تمرکز میتواند شما را آرام کند و ذهن شما را از گرد و غبارهای سرگردان پاک کند و شما را آماده کند برای تفکر کردن درست.
3- درست بنشینید و دلتان را بدهید به محاسبات ذهنی
این عمل را با چند بار در روز انجام دادن برای خودتان تبدیل به عادت کنید. وقتی که توی اتوبوس، محل کار و در صف انتظار بیکار هستید، شروع کنید به جمع، تفریق، ضرب و تقسیم اعداد. اگر جذر بلدید، جذر بگیرید یا روزی یک اتحاد ریاضی را برای خودتان دوره کنید. شاید بگویید من از ریاضی در زمان مدرسه هم متنفر بودم، حالا چه طور این کار را بکنم؟ نمیدانم چهطور اما با این کار ذهنتان را ورزش میدهید و آماده تجزیه و تحلیل مسایل میکنید.
تا حالا شده احساس کنید ذهنتان قفل کرده و تبدیل به یک تکه سنگ شده که همه داراییتان ( منظور دارایی ذهنی است ) را درون خودش ضبط کرده... خب! اگر زیاد دچار این حالت میشوید، خاطرات کودکی را کنار بگذارید و با درس ریاضی صلح کنید. میتوانید از عملیات ساده شروع کنید و بعد از مدتی از تاثیر این کار بر قوای فکریتان متحیر شوید!
4- فسفر و ویتامین B6 را به خاطر بسپارید
در تحقیقات آزمایشگاهی ثابت شده است که برای بالا بردن میزان هوشیاری، ویتامین B6 و فسفر نقش مهمی دارند. آنها ارتباط بین سلولی را فعال میکنند. بر میزان رشد سلولها اثر میگذارند و سلولها را برای فعالیت آماده میکنند. به زبان دیگر این دو میتوانند به قدرت ذهن شما کمک کنند، در حالی که عوارض جانبی این دو تا به امروز ثابت نشده است.
5- به حل مساله عادت کنید
همه ما در زندگیمان مشکل داریم. این جمله به خودی خود خیلی زیبا و آرامشدهنده است اما خیلی هم احمقانه است، چرا که زندگی کردن با مشکلات مثل راه رفتن در یک ساحل سنگی با پای برهنه میماند. وقتی مشکلی هست، یعنی باید راهحلی هم باشد و راه حل از ذهن شما زاییده میشود؛ ذهنی که قدرت حل کردن مسایل را دارد اما ما با تنبلی و فلسفههای پوچ و بیهوده ساختن -چیزی شبیه جمله بالا- از آن میگذریم. اگر میخواهید زندگی بهتری داشته باشید، روی حل مشکلات تمرکز کنید؛ نه زندگی با مشکلات.
6- اوقات مردهتان را احیا کنید
شاید بگویید این موضوع چه ربطی دارد به پرورش قوای ذهنی؟! خب، تصور کنید در یک اتاق انتظار هستید یا در حال جمع و جور کردن وسایل اتاق. آیا ذهن شما خاموش است؟ یعنی فقط به باز شدن در اتاق فردی میاندیشید که منتظرش هستید و یا تنها در ذهنتان لباسهایتان را نظم و ترتیب میدهید؟ بدون شک این طور نیست. شما در حال فکر کردن هستید و متاسفانه خیلی وقتها در حال مرور حرفهای دیگران؛ و این یعنی اتلاف وقت! در حالی که با گوش کردن به یک نوار زبان یا یک کتاب صوتی میتوانستید مغزتان را در جهت مثبت حرکت بدهید. شما در هر سال، حداقل 200 ساعت را در ماشین میگذرانید. فکر نمیکنید در این 200 ساعت میتوانید حداقل چند آلبوم موسیقی، کتاب صوتی و... گوش کنید؟
7- زبان یاد بگیرید
تحقیقهای مختلف نشان داده است که یادگیری یک زبان جدید میتواند عمر فعالیت ذهنی را بالا ببرد؛ میتواند دریچه نگاه را عوض کند و این میتواند یک تمرین عالی برای ذهن به خواب رفته خیلی از ما باشد.
8- رزماری استشمام کنید
استشمام بوی گیاه رزماری میتواند باعث تمرکز شود و این چیزی است که تجربه بسیاری از افراد به علاوه تحقیقات بر آن صحه گذاشته است. امتحان کنید! رزماری در قفسه ادویه آشپزخانه خیلی از خانهها پیدا میشود.
9- آگاهی را تمرین کنید
کلمه و حالت مقابل تمرکز کردن، گیج زدن است. شما وقتی تمرکزتان را از دست میدهید گاهی قادر به انجام دادن کارهای خیلی عادی خود هم نیستید؛ مثلا یک روز برای پارک ماشینتان دچار مشکل میشوید و هر کاری میکنید نمیتوانید یک پارک ساده را انجام بدهید. چرا؟ چون ذهن شما مغشوش است و نمیتواند تجزیه و تحلیلهای درست داشته باشد.
باید یاد بگیرید چگونه ذهن شلوغتان را که مدام به هر طرف سرکی میکشد، متوقف کنید. موضوعی را که باعث این به هم ریختگی شده است را پیدا کنید.
گاهی دلیل این اغتشاش ذهنی شما خیلی پیش پا افتاده است. شما در ذهنتان به دنبال یک شماره تلفن میگردید یا ذهنتان مشغول این قضیه شده که چک شما پاس شده یا نه؟ یا حقوقتان واریز شده؟ همین اغتشاشهای کوچک گاه باعث مصیبتهای بزرگ میشود چون جلوی دید درست مغزتان، یعنی همان گاوصندوق خاکستری ارزشمندتان، را میگیرد و آن را تیره و تار میکند.
10- نوشتن را جدی بگیرید
نوشتن به دلایل بسیاری برای فعالیت ذهنی شما مفید است. با نوشتن میتوانید به ذهنتان بگویید چه چیزی مهم است، چه کاری را باید انجام بدهید، چه کاری را میتوانید به آینده واگذار کنید و گاهی احساس واقعیتان را بروز بدهید. داشتن یک دفترچه کارهای روزانه خیلی مهم است. فرقی هم نمیکند شما اهل نوشتن حساب و کتاب ریاضی در آن باشید، شعر بنویسید، برنامه فردایتان را یادداشت کنید، داستانی را بنویسید یا نقلقولی را. نوشتن در هر شاخهای که باشد میتواند ذهن شما را رشد دهد.
11- موتزارت گوش کنید
نتیجه تحقیقی در دانشگاه کالیفرنیا نشان داده است بچههایی که در حال آموزش پیانو هستند و یا به هر حال، ساز دیگری دارند؛ در حل معما بهتر از بچههای دیگری هستند که کلا با موسیقی رابطهای ندارند و هنگامی که تستی از آنها گرفته شده، بچههای گروه موسیقی درصد هوشیشان 80 درصد بالاتر از بچههای دیگری بود که به کل با موسیقی رابطهای نداشتند.
در یک تحقیق و بررسی دیگر هم به 36 دانشآموز در سه مرحله تستهای روان داده شد و قبل از اولین تست یکی از سونات موتزارت پخش شد. قبل از تست دوم یک موسیقی آرام و قبل از تست سوم هیچ موسیقی پخش نشد. نتیجه جالب بود. میانگین نمرات افراد در اولین تست: 119، دومین: 111 و سومین: 110 بود، یعنی گوش دادن به موسیقی موتزارت چیزی حدود 9 نمره روی بچهها تاثیر گذاشته بود.
12- حس ششمتان را تقویت کنید
داشتن حس ششم یکی از مهمترین قدرتهای ذهنی است. آدمهای بزرگ بسیاری دلیل موفقیتشان را در اعتماد کردن به این احساس میدانستند. افرادی مثل اینشتین که به این قدرت خود باور داشتهاند. ساده از کنار این حس نگذرید. اگر فکر میکنید ذهنتان در حال گوشزد کردن مطلبی به شماست، آن را جدی بگیرید.
13- موذیهای آلرژیزا را بشناسید
اطرافتان را به دقت زیر نظر داشته باشید و مواد غذاییای را که برای شما مشکل ایجاد میکنند، بشناسید. بیماریهای گوارشی میتواند تاثیر زیادی روی فعالیت مغزی شما داشته باشد و خلل در فعالیت مغز؛ یعنی آدمی که مدام گیج میزند و به در و دیوار میخورد و نمیتواند درست عمل کند.
14- قدرت خواب را دستکم نگیرید
مدت زمانی که باید در طول شبانهروز بخوابید به طور متوسط 7 ساعت است اما آنچه مهمتر از کمیت زمان خواب است، کیفیت خواب است. گاهی 10 ساعت خوابیدهاید اما خسته و کسل هستید و گاهی تنها 3 ساعت خوابیدهاید اما نه احساس خوابآلودگی دارید، نه خستگی! اگر خواب راحتی ندارید، حتما به دنبال حل مشکل باشید چون خواب بد مساوی است با گریپاژ کردن موتور مغز.
نکته مهم دیگری هم که بسیاری از محققان به اهمیت آن اشاره میکنند، خواب کوتاه عصرگاهی است! یک چرت سبک میتواند مغز شما را برای ادامه روز شارژ کند. بهتر است کمی دور از چشم همکارها گاهی سرتان را روی میز بگذارید و...
15- تاثیر کافئین را روی خودتان آزمایش کنید
درباره کافئین و تاثیرات آن روی قدرت ذهن هم بررسیهای زیادی انجام گرفته است. این بررسیها دو گروه را کاملا از هم متمایز کردهاند؛ گروهی که کافئین باعث هوشیاری بیشترشان میشود و گروهی که کافئین، آنها را دچار کرختی و سردرد میکند.
شما با توجه به خصوصیات خودتان میتوانید کافئین را مورد استفاده قرار بدهید اما بسیاری از تحقیقها در این نقطه با هم موافق هستند که کافئین در زمان کوتاه مثبت و در بلندمدت روی فعالیت ذهنی بیاثر است.
16- از مصرف قندها بکاهید
کربوهیدراتها میتوانند در فعالیت ذهنی شما اختلال ایجاد کنند تا جایی که به شکر صفت افسردهکننده دادهاند؛ به طور مثال بررسیها درباره انسولین نشان داده وقتی انسولین وارد رگ میشود، موجب انقباض رگها و عدم خونرسانی درست میشود. این موارد را هم به شکر و اثرات منفیاش اضافه کنید: پاستا، نان سفید، چیپسهای سیبزمینی!
17- تندخوانی را یاد بگیرید
برخلاف خیلی از باورها، بیشتر ذخیرههای ذهنی ما همانهایی هستند که در زمان کوتاهتری خوانده شدهاند. تلاش کردن برای کوتاه کردن زمان یادگیری - به نوعی تندخوانی و تندفهمی- سرعت ذهن را بالا میبرد.
18- ورزش کنید
بررسیها نشان داده است که بعد از 10 دقیقه ورزش ایروبیک فعالیت ذهنی سرعت بیشتری میگیرد. اگر احساس میکنید ذهنتان خسته شده از جایتان بلند شوید و تنها 10 دقیقه پیادهروی کنید و یا حداقل درجا بزنید.
19- با دوستخیالیتان حرف بزنید
حتما با خواندن دو کلمه " دوستخیالی " خندهای به لبتان آمده چون یاد کودکی و دوستهای خیالیتان افتادهاید.
بعد از مرور این خاطره جالب است بدانید صحبت کردن و راهحل گرفتن از دوست خیالی میتواند راه خوبی باشد برای انتقال اطلاعات از ذهن ناخودآگاه به خودآگاه. برای رسیدن به این حالت - اگر این عادت را سالها است ترک کردهاید- خودتان را در حالت مکالمه با فردی قرار دهید که بسیار باهوش و فهمیده است.
از او سوال بپرسید و خوب به راهحلهایش گوش کنید! تعجب نکنید؛ مغز شما در حال جواب دادن به شما است!
20- نکتهبرداری کنید
وقتی در حال یادگیری هستید، یادداشتبرداری کنید و بعد از تمام شدن برنامه در مقابل جملههایی که نوشتهاید یک " چرا؟ " بگذارید و سعی کنید به آنها جواب بدهید؛ آنها را رد کنید یا برای قبول کردنشان دلیل بیاورید. با این کار در درجه اول باعث ثابت شدن مطلب در ذهنتان و در درجه دوم باعث بالا رفتن قدرت تحلیل خودتان میشود
فرشته ای از آسمان ها ، زمین را تماشا میکرد.زنی رادید که از کوه معنویت بالا میرود.جوینده ی راه حق،چندین بار اشتباه کرد ولغزید تا جایی که نا امید شد وتصمیم گرفت از کوه پایین بیاید.فرشته به سرعت یادداشتی نوشت و آنرا را بر پیکانی آویخت و به سوی زن پرتاب کرد. تیر پیش پای زن به زمین افتاد و او آن را باز کرد و خواند:«تو مجازی تا ده هزار بار هم اشتباه کنی اما برخیز! خاک را از سر و روی خود بتکان و به بالا رفتن ادامه بده .هرگز تسلیم نشو و اطمینان داشته باش که سرانجام موفق خواهی شد.»
دیشب تلویزیون بی بی سی یه مصاحبه خفن با استاد صدای عشق ایران یعنی سیاوش قمیشی که عشق منه نشون داد که شرحش را اینجا میذارم:
سلام آقای قمیشی.
* سلام.
- لطفا خودتونوکامل معرفی کنید.
* من همونم که همیشه غم و غصش بی شماره، اونی که تنها ترینه، حتی سایه هم نداره
- چند سال سن دارید؟
*مبر ز موی سپیدم، گمان به عمر دراز،جوان به حادثه ای پیر می شود گاهی.
- زندگی برای شما در غربت چگونه است؟
* دل هیچکی مثل من غربت اینجا رو نداره، دیگه حرفهای علاقه همه مردن تو دلم.
-اوقات فراغت خودتونو بیشتر چه جوری می گذرونید؟
* روی سکوی کنار پنجره ،همه شب جای منه. چند ورق کاغذ و یک دونه قلم، همیشه یار منه.
- نظرتون درباره ایران و بازگشت به ایران چیه؟
* مگه میشه، مگه میشه، مگه میشه ترک وطن کرد؟ توی غربت عمری رو سرکرد؟
-نظرتون راجع به مردم واطرافیانتون در آمریکا چیه؟
* چه می دونن به چی میگن، ستاره چه می دونن دنیا کیا بهاره، چه می دونن عاشق میشه چه آسون، پرنده توی بارون
-اقای قمیشی اگه میشه زندگی رو برای ما تعریف کنید.
* ای بابا!چه سوالهای سختی می پرسید.
- اگه میشه جواب بدید.
* زندگی یعنی چکیدن، همچو شمع از گرمی عشق، زندگی یعنی لطافت، گم شدن در نرمی عشق.
- اگه میشه عشق و عاشقی رو هم تعریف کنید.
*و عاشق گشتن و عاشق نمودن سخت دشوار است.
- و محبت رو!
*غریبه توی غربت، نگی چی شد محبت، بگی می گن دیوونست، حرفاش چه بچه گونست.
-سیاوش جان تو غربت چه چیز هایی رو یاد گرفتید؟
*یادمون دادن که اینجا، زندگی رو سخت نگیریم. از غم ویرونی تو، روزی صد دفعه نمیریم. یادمون دادن که یاد، سوختن خونه نیفتیم، خواب بود هرچی که دیدیم، باد بود هر چی شنفتیم.
-در زندگی چند بار عاشق شدید؟یا بهتر بگم تا حالا عاشق شدید؟
* باور ما نمی شود، در سر ما نمی رود، از گذر سینه ما، یار دگر گذر کند.
- پس توی غربت یارو یاور شما کیه؟
*با هر که سخن گفتم، در خود گره ای گم بود، چون کرم شبان تابان، می تابی و می تابم. بر هر که نظر کردم، گریان و پریشان بود. چون ابر سبک باران، می باری و می بارم.
-اقای قمیشی نظرتون در مورد ایرون و ایرونی چیه؟
*ایرونی ساقه و برگ و ریشه، ساقه از ریشه جدا نمیشه.................ایرونی برقراره همیشه، هیچکی مثل ایرونی نمیشه.
- بهترین البومتون؟
*حادثه عزیز من، تنها تو موندنی شدی، بین همه ترانه هام، تنها تو خوندنی شدی.
- قصد دارید تا کی به کارتون ادامه بدید؟
*من آخرین رهگذرم، تو این خیابون بلند. دیر اومدم که زود برم، دل به صدای من نبند.
-یک نصیحت برای طرفداراتون...؟
*مگذار که یاد مارا، طعم تلخ این حقیقت ببرد. این حقیقت است که از دل برود، هر آنکه از دیده رود.
- و اما حرف آخر؟
*الهی دل خوشی باشه پناهت، گل های رازقی تن پوش راهت، الهی خوش خبر باشه قناری، بخون تا خروس خون چشم به راهت.
عرضم به حضورتون که اول یه نیگاه به تقویمتون بندازید دیدید؟آها امروز اول خرداده بهترین ماه سال میدونید چرا؟
خوب معلومه چون خردادیها یعنی باحالترین و خوش تیپ ترین و دوست داشتنی ترین و با مرام ترین و کلی ترین دیگه ......... آدمهای دنیا تو این ماه به دنیا اومدن !
یه نیگاه به دور برتون کنید و برو بچ خردادی که پیشتون هستن را ببینید موتووجه حرفای آبجی تون میشد
اگه دختر باشید که آها یه نَمونش الان اینجا روبرو مانیتور نشسسه داره اینا رو مینویسه آخرهِ مرامم بخدا تو فقط کافیه جون بخوای با کله میام فقط تورو خدا نری کنارا وگرنه با مخ میخورم به دیفال!
اگه پسر باشی که وای وای هواست باشه آخرِ غیرت و مردونگی
اگه بخوای با مرد خردادی عزدواچ کنی بایسسی حواسست باشه چون عین ماهی تو دسستت لیز میخوره و دوباره میپره تو آب و میره سراغ قلاب یکی دیگه
آمما اگه یه زن خردادی بستونی یه چیزایی تو مایه های حرمسرای فتحعلی شاه تو خونه ت داری!
خلاصه لپ کلام
بر و بچ خردادی جمیعاً تولدتون مبارک
اولیش هم خودم
دارم با یکی از دوستام (که همیشه مخالف سر سخت عشق و عاشقی و گل وبلبل بوده و تو دوران دوستی من و فرهاد هر وقت من را میدید همش متلک میزد که تو هنوز با اون پسره خل و چلی؟ کی میخوای دست از این بچه بازیات برداری؟!!!)درد دل میکنم این ماله وسطای دردلمون:
اون: (اول یه آهی از ته دلش میکشه )پیر شدیم یکی پیدا نشد یه شاخه گل واسم بیاره بهم بگه دوست دارم عزیزم.
من:(اول یه ساعتی بهش خیره میشم وبا چشای لوچ شده بهش میگم):توووووو پرستوو توووو و این حرفها؟!!!!!
اون: خوب مگه من دل ندارم!
من:(که دلم حسابی بخاطر رفتارهای گذشته ازش پر بود) یادته هروقت من حرف از احساسم نسبت به فرهاد میزدم تو حتی نمیذاشتی حرفام کامل بشه و میگفتی اینا همش کشکه!حالا چی شده دلت هوس کشک کرده!
اون :بازم فقط یه آه ه ه ه کشید!
من:(نه بابا انگار واقعا یه چیزیش میشه اینبار واسه اینکه دلداریش بدم) آخه پرستو حسرت چی را میخوری برو خدارو شکر کن که همیشه واسه خودت آزاد بودی و دلت گرفتار کسی نشده ! من را ببین بعد از ۲ سال که با فرهاد بودم الان چیزی جز خاطرات اون روزا واسم نمونده که هروقت یادم میاد فقط یه آهی میکشم و میگم روزگاری داشتیم ها ! یادش به خیر!و شاید بخاطر همینه که بعد از او هرکی اومد ۲روز بیشتر نتونستم تحملش کنم و با همین تنهایی خودم بیشتر حال میکنم!مزاحم واسه چی میخوای دختر!
اون: خوب میدونی چیه نازی؟میدونی من حسرت چی میخورم؟
من:چی بگو؟
اون: اینکه دوست دارم همینطور که تو الان داری حرف از دوران خوش گذشته میزنی منم بتونم این احساس تو رو درک کنم و حداقل چیزی که اون عشق قدیمی واسه تو داشته این بوده که اگه کسی جایی حرفی از عشق و محبت و دوست داشتن بزنه ، تو خوب میتونی حرفش را بفهمی چون یه جایی تو قلبت اون احساس را درک کردی اما من چی، میشینم عین مجسمه بی روح نگاش میکنم وهیچ نمیتونم درک کنم که وقتی کسی بهت بگه دوست دارم چه احساسی بهت ممکن دست بده! من تشنه درک اون احساسم!
من: من تاحالا به این قضیه اینطور نگاه نکردم. نوع نگاهت جالبه.حالا که طرز فکرت عوض شده و خونه دلت را آماده یه مهمون ناخوانده کردی حواست باشه که هر نا محرمی پا روی فرش دلت نذاره .